مصاحبه اختصاصی آیفیلم با خواننده مشهور مسلمان، داوود وارنزبی - بخش دو
آیفیلم:
سلام، از اینکه دوباره با ما همراه هستید سپاسگزاریم
ما در خدمت داوود وارنزبی هستیم
شما کارهای مشترک زیادی با دیگر خوانندگان مشهور مسلمان داشتهاید
آیا ممکن است آن کارها را معرفی کنید؟
داوود:
بله، کار کردن با تعداد زیادی از هنرمندان مسلمان
از نقاط مختلف دنیا در طول بیست سال گذشته فوق العاده بوده است
من زیاد با دیگران کار مشترک انجام نمیدهم
چون موسیقی برای من به نوعی بیان کردن وجود خودم می باشد
و فرآیندی کاملا درونی برای من است
بنابراین من همکاری در وادی موسیقی را شبیه ازدواج می دانم که همیشه ساده نیست
شاید شما به خیلی از مسائل مربوط به یک شخص علاقه داشته باشید
ولی آن شخص، فرد مناسب برای ازدواج با شما نباشد و موسیقی هم برای من همین گونه است
و تنها صرف همدین بودن با یک هنرمند و مسلمان بودن به این معنی نیست که بتوانم
آنقدر با او راحت باشم که با فراغ بال با او همکاری کنم
چند هنرمند که افتخار همکاری با ایشان را داشته ام
کسانی هستند که به آنها به دیدهی استاد و یا معلم می نگرم
افرادی مانند "دنی تامپسون" یا "حمزه تامپسون"
که یکی از پرآوازه ترین نوازندگان گیتار بیس بوده و ساکن انگلیس است
او به من افتخار داد و در برخی از آلبومهایم نوازنده گیتار بیس بود
و اخیرا هم برنامه ای مشترک در انگلیس اجرا کرده ایم و چه انسان فوق العاده ایست
او یکی از الهام بخش ترین ومتواضعترین افرادی است که تا به حال دیده ام
فرض کنید، مردی که یک افسانه در دنیای موسیقی است و تقریبا همسن پدرم می باشد
هنگامی که از خواب بیدار می شدم، لوازم را درون ماشین گذاشته بود
و برایم چای درست کرده بود و اینگونه افراد بسیار نادر می باشند
افتخاری بزرگ بود که با حدیقه کیانی هنگامی که در پاکستان زندگی می کردم همکاری کنم
او هنرمندی فوق العاده و زنی توانمند و باشرافت و مادری فداکار می باشد
که کارهای بشردوستانهی زیادی انجام داده است و بسیار با استعداد است
بنابراین داشتن همکاری مشترک با او و همراهی صدای چروکیده و پیر من
با همراهی او افتخاری برای من بود
زین بیخا سال هاست که از دوستان خوب من است
نوع همکاری ما همچون ازدواج می ماند
ما زیاد آهنگ مشترک نمیسازیم ولی قطعا با هم خوب همخوانی می کنیم
گویی که صداهای ما برای با هم بودن ساخته شدهاند
و هنگام آوازخواندن همچون "سایمون و گارفونکل" هستیم
می توانم هارمونی و هماهنگی را حس کنم بسیار زیباست
یوسف اسلام، قبلا کت اسیونز، هم همینطور
من با موسیقی او بزرگ شدم موسیقی را با او فراگرفتم
و نواختن گیتار را با موسیقی او آموختم...
همراه با "قطار صلح"، "پدر و پسر" و "چوب خشک" و "اسکارلت عزیز"
موسیقی او همراه من در سالهای دبیرستان بود و بالاخره توانستم با او در یک استودیو باشم
و یک آهنگ ناتمام داشتم و روز بعد که برگشتم متوجه شدم که او یک بیت برای آن آهنگ نوشته است
برایم باورنکردنی بود و هنوز هم وقتی در موردش صحبت می کنم بدنم مور مور می شود
این اشخاص برای من فقط همکار نیستند بلکه استاد من هستند
کسانی هستند که بسیار از ایشان آموخته ام و کار کردن با ایشان برای من افتخار آفرین بوده است
آیفیلم:
ممکن است برایمان به صورت زنده بخوانید؟
داوود:
بله، خوشحال می شوم که آهنگی را با شما سهیم شوم
صدایم الان در شرایط خیلی خوبی نیست چون در حال بهبودی یافتن از سرماخوردگی میباشم
شما هنگامی که می خواستیم مصاحبه را شروع کنیم
گفتید که به آهنگی به نام "پرنده کوچک" علاقه دارید
داستانی که در ورای این آهنگ است جالب میباشد
خیلی از کسانی که این آهنگ را شنیدهاند نمیدانند
که این آهنگ در حقیقت در مورد یک پرندهی کوچک نمی باشد
بلکه در حقیقت بیانیهای است علیه آنچه که آن را اسلام کاپیتالیست می نامم
این آهنگ از یک اتفاق واقعی الهام گرفته شده است
بیست سال پیش در مدینه بودم، برای ادای فریضهی حج رفته بودم
و درست بیرون مسجد پیامبر تعداد زیادی گدا از نیجریه و کشورهای دیگر آفریقایی بودند
که دانهی پرنده می فروختند
مردم میتوانستند دانهی پرنده بخرند و به کبوترها و پرنده ها دانه بدهند
در آنجا دختر کوچکی بود که حدود هشت سال بیشتر نداشت
و کیسهای بزرگ از دانهی پرنده داشت و تمام زنان دیگر که دانهی پرنده می فروختند
او را می زدند و می خواستند که آنجا نماند و دانههایش را در جای دیگری بفروشد
من و دوستم با دختر کوچک آنجا را ترک کردیم و با او از آنجا دور شدیم
و او بسیار شیرین بود و سعی میکردیم با او ارتباط برقرار کنیم
اسم او را به خاطر نمی آورم
اسمش را پرسیدیم ولی فراموشش کردهام
اما به خاطر دارم که به این دختر زیبای کوچک نگاه می کردم
و به مسجد پیامبر با تمام شکوه و تجملش نگاه می کردم
و با خودم می اندیشیدم که اگر پیامبر (ص) اکنون اینجا بود
با توجه به اینکه چقدر نخستین مسجد مدینه را ساده ساخت
و این بنای چند میلیارد دلاری، این مسجد، را می دید با سنگ های مرمر و طلا
کدامیک را زیباتر می دید؟
آن بنا را و یا آن دختر کوچک را
که فقط خدا می داند بعد از بیست سال آیا هنوز زنده است
همیشه به او فکر می کنم به اینکه کجا ممکن است باشد
ولی او در حقیقت پرندهی کوچک بود آن دختر کوچک
(اجرای موسیقی)
ای پرندهی کوچک، مادرت کجاست؟
چرا اینجا تنهایی؟
ای پرندهی کوچک، آشیانهات کجاست؟
چرا از دیگران دور افتادهای؟
الله زبان تو را میداند
و الله میتواند تو را بالا ببرد
الله می تواند دوباره تو را به خانه ببرد
چون که الله از من و تو قوی تر است
ای پرندهی کوچک، ای کاش می توانستم لغاتی را که میگویی بفهمم
ای کاش می توانستی تمام روز کنارم باشی
می توانستیم بنشینیم و حرف بزنیم در حالی که روزی زانویم نشسته ای
الله زبان تو را میداند
و الله میتواند تو را بالا ببرد
الله میتواند دوباره تو را به خانه ببرد
چون که الله از من و تو قویتر است
الله از من قویتر است
رازی را به تو میگویم پرندهی کوچک
من هم گاهی همچون تو احساس تنهایی میکنم
ولی باید همیشه بدانیم
الله نزدیک است و تمام حرفهای ما را میشنود
و بر تمامی اشک های ما بوسه می زند
الله زبان ما را میداند
و الله میتواند ما را بالا ببرد
الله میتواند دوباره ما را به خانه ببرد
چون که الله از من قویتر است
(پایان موسیقی)
آیفیلم:
به کدامیک از کارهایتان بیشتر علاقه دارید؟
داوود:
به کدامیک از کارهایم بیشتر علاقه دارم؟
آیفیلم:
سوال سختی است
داوود:
بله، واقعا سوال سختی است
من واقعا از هیچکدام از کارهایم خوشم نمی آید!
همانطور که قبلا گفتم، آهنگ سازی برای من در حقیقت حالت درمانی دارد
و اغلب هنگامی که برمیگردم و به کارهای قدیمم دوباره گوش می دهم...
در این باره، هنرمندی که بسیار دوستش دارم و استادی برای من است به نام اسیون فیرینگ
یکبار به من گفت که آهنگ هایی که قبلا ساخته است همچون شلواری می مانند
که آن را مدت زیادی پوشیدهاید و حتی ممکن است که شلوار محبوب شما باشد
ولی در نهایت سن شما بالاتر میرود و کمی بزرگتر میشوید و سعی میکنید که آن را بپوشید
دیگر اندازهی شما نیست و راحت نیست و تنگ شده است
این حسی است که در مورد خیلی از آهنگ هایم دارم
من اجرایشان کرده ام، آن ها را ساخته ام و به دنیا ارایه کرده ام
در مقطعی از زندگی به من کمک کرده اند ولی اکنون خیلی با آن ها حس مرتبط بودن ندارم
بسیار خوشحالم که خیلی از این آهنگ ها توسط دیگران و در دنیای دیگران
و خانواده ها و مدارس ایشان به حیات خود ادامه می دهند
اگر می خواستم یک چیزی را انتخاب کنم پروژه ای را که چند سال پیش انجام داده بودم
به نام "پیک نیک شعرها" را انتخاب می کردم
که مجموعه ای از اشعار برای کودکان و شامل سی شعر بود
و انجام آن زمان زیادی از من گرفت تا بتوانم شعرهای کاملا مناسبی آماده کن
و به تنهایی کار ضبط آن ها را انجام دهم و این کار را را بدون بودجه انجام دادم
اصلا پولی وجود نداشت
می خواستم ثابت کنم که نیازی به داشتن مدیر برنامه و نماینده و استودیو
و تمام آن سبک و سیاق تجاری و تجمل و تظاهر نیست
که بتوان چیزی با ارزش پایدار خلق کرد
من این پروژه را برای دخترهایم انجام دادم و در حقیقت هدیه ای به آن ها بود
و اگر دیگر در زندگیم هیچ آهنگی نسازم و ضبط نکنم
اگر دخترهایم یک نسخه از "پیک نیک شعرها" داشته باشند راضی هستم
که بدانند من به عنوان پدرشان که بودم
و چیزهایی را که در زندگی برا من بیشترین اهمیت را دارند بدانند
و این ها را سعی کردم که در آن مجموعه بگنجانم
آیفیلم:
افراد زیادی در اقصی نقاط دنیا و ایران هستند که نشیدهای شما را دوست دارند
آیا پیامی برای آن ها دارید؟
داوود:
پیامی برای شنوندگان...
از ایشان به خاطر گوش دادن بسیار متشکرم
برای من موسیقی حکم ارتباط را دارد
امروزه در دنیای ما موسیقی گره خورده با اجرای هنرمندی بر روی صحنه یا خریدن و یا دانلود آهنگ
ولی صدو بیستوپنج سال پیش که امکان ضبط موسیقی وجود نداشت
تنها راه پخش موسیقی از طریق یادگیری آن از فردی که آن را می خواند بود
بودن در کنار ایشان و یادگیری آهنگ
یا آهنگی سینه به سینه منتقل می شد، از روستا به روستا و کشور به کشور
موسیقی به صورت زبانی و توسط گوش ها و مردمانی که آن را می شنیدند منتقل می شد
بنابراین در این زمان هنگامی که می دانم به موسیقی من گوش می دهند
و موسیقیم را با من سهیم می شوند برای من بسیار ارزشمند است
اگر مردم به موسیقی من گوش نمی دادند خواندن من همچون خواندن در گوش باد بود
بنابراین تنها پیامی که برای مردمی که به موسیقی من گوش می دهند
و در این سفر زندگی را از طریق موسیقی با من همراه هستند
این است که بگویم بسیار سپاسگزارم و آهنگ هایی را که ساخته ام بردارید و مال خود کنید
اگر می خواهید متن آن ها را تغییر دهید، دوباره ضبطشان کنید
آن ها را به فرزندانتان بیاموزید، به شاگردانتان در مدرسه بیاموزید
اگر می توانید، آهنگ های خودتان را بسازید چون باید الهام بخش همدیگر باشیم
و بسیار برایم ارزشمند است که بتوانم با اشخاص بسیاری از طریق موسیقی ارتباط برقرار کنم
و من تنها یک خواننده با طرفداران زیاد نیستم، من یک انسان هستم
که دوست های زیادی از طریق موسیقی در دنیا پیدا کرده ام
و این برای من بسیار ارزشمند است، بیش از آن که بتوان تصور کرد
آیفیلم:
و حرف آخر؟
داوود:
حرف آخر؟
سوال سختی است
ما در زمان و دنیای عجیبی زندگی می کنیم
هر نسل گمان می کند که آن نسل بیشترین صدمه را به دنیا زده است
اما وقتی به تاریخ نگاه می کنیم اکنون در برهه ای هستیم
که دنیا در شرایط بسیار ناگواری است
و من کاملا اعتقاد دارم، همانطور که یکی از اساتیدم به نام پیت سیگر می گفت
کاملا معتقدم که گروه های کوچک مردم می توانند تغییر ایجا کنند
مادران، پدران، پدربزرگ ها، مادربزرگ ها، معلم ها، کودکان
ما موظف هستیم که گروه های کوچک را ایجاد و حفظ کنیم
گروه های کوچک اجتماعی که کمک کنند
برای کودکان نهار آماده کنند و یا محله را تمیز کنند
می توانیم میلیون ها گروه کوچک از این دست ایجاد کنیم
این گروه ها هستند که تغییر به وجود می آورند
سازمان ها و یا جنبش های بزرگ این تغییر را ایجاد نخواهند کرد
بلکه تغییر را تعداد زیادی از کسانی که اهمیت می دهند ایجاد میکنند
باید با هم کار کنند و من اعتقاد راسخ دارم که باید همدل باشیم
نباید بگذاریم که دین، مذهب و یا پرچمهایمان بین ما جدایی بیاندازند
باید از این مسائل دور شویم
و پیامبر (ص) هم به تازگی از دنیا رفته بود که ناگهان بین صحابه اختلاف افتاد
و ما باید از این واقعه درس بگیریم
که از روز اول پس از وفات پیامبر (ص) آشفتگی ایجاد کردیم
و ما باید به آموزه های پیامبر (ص) بازگردیم
ولی نه به صورت یک امپراتوری
بلکه به عنوان انسان هایی که قلب هایمان در سینه همصدا می تپند
و دست های هم را بگیریم و از ایرادات جزیی هم چشم پوشی کنیم
و به خاطر نسل های آینده با هم کار کنیم
نمیدانم... می توانم ساعت ها حرف بزنم
من اعتقاد راسخ دارم که ما به انسان ها نیاز داریم
انسان های ساده ای همچون من و شما
باید مانند الان با هم باشیم که با هم تغییر را شروع کنیم، ان شاء الله
آیفیلم:
خیلی ممنون داوود از اینکه با ما بودید
افتخار زیادی برای من بود و ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید
داوود:
برای من باعث افتخار بود
آیفیلم:
متشکرم و خدانگهدار
و کلامی با بینندگان
آیا از مصاحبه لذت بردید؟
برنامه های بیشتری برای شما داریم.